سلام
قرار آخر سال.
با اینکه این روزا بینمون زیادی شکرآبه و امید همش سرده باهام اما خوبه که سر قرارامون لجبازی نمیکنه و به زور هم که شده میاد.
خلاصه
امروز هم با امید قرار گذاشتم که برم تهران.
تو راه تا برسم تهران جزومو برده بودم که درس بخونم مثلا. ( آخه فرداش امتحان برنامهنویسی داشتم )
همینجوری که سرگرم درس بودم.
یهو یه خانومه که تجهیزات ناخن و برچسب ناخن داشت بهم گفت: ناخنات چه بلند و قشنگن مدل برچسبهای ناخنم میشی؟
اولش گفتم نه.
بعد که دیدم اصرار کرد و گفت قشنگ میشه، فقط یک ناخنت رو اجازه بده، قبول کردم.
رو یدونه ناخنم و برچسب زد و یکم سوهان کشید که اضافههای برچسب کنده شن. کلی دلم رفت براش.
( واقعا هم برچسبه رو ناخنم جلوه شیکی داشت )
برای همین کلا درس و بیخیال شدم و جزومو گذاشتم کنار و مشغول خرید کردن شدم.
( متاسفانه امروز هرچی پول داشتم به فنا رفت. )
هروقت میرم مترو کلی خرید میکنم برمیگردم.
( دراصل باید بگم پولدار سوار مترو میشم ... بیپول از مترو خارج میشم. )
خلاصه رسیدم پیش امید و رفتیم تو یه پارک نشستیم.
ناخنمو بهش نشون دادم و گفتم نگاه کن برچسبمو... یه نگاه سرد کرد و گفت قشنگ شده.
گفتم آره برچسبه. خریدمش.
بازم سرد گفت: مبارکه. ( لجم گرفته بود از این طرز برخوردش. واقعا دلم میخواست بزنم لهش کنم. )
یه خورده ساکت نشستیم و بعد از یک ساعت گفت بریم دیگه کم کم. گفتم باشه.
همینجوری که پیاده میرفتیم.
یهو به یه دست فروش رسیدیم که کلی لاک داشت.
آقا منو میگی یهو بیاختیار وایسادم سمت لاکا و همینجوری که داشتم نگاه میکردم.
امید گفت بخریم.
گفتم نه بابا بریم نمیخواد.
گفت چرا یکی و انتخاب کن
همینجوری که من هی میگفتم نه امید میگفت آره
یهو قاطی کرد.
گفت وقتی من میگم آره بگو چشم.
حالا یکی و انتخاب کن.
منم از ترس گفتم باشه و یه لاک نارنجی خوشگل برداشتم و امید حساب کرد.
---------
14 اسفند 1394 ساعت 9:15 Pm